sketchدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
طرح کلی 2rough sketchواژههای مصوب فرهنگستانترسیم صحنۀ جرم که بدون در نظر گرفتن مقیاس واقعی صورت میگیرد، ولی نشاندهندۀ ابعاد و فواصل دقیق است