چکنویسلغتنامه دهخداچکنویس . [ چ َ / چ ِن ِ ] (نف مرکب ) برات نویس و قباله نویس و مستوفی . (ناظم الاطباء). صکاک . شروطی . ثبات . و رجوع به چک شود.
کنائسلغتنامه دهخداکنائس . [ ک َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ کنیسه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مساجد و معابد ترسایان . (غیاث ). و رجوع به کنیسة شود.
کنازلغتنامه دهخداکناز. [ ک َ ] (اِ) بن خوشه ٔ خرما باشد و آن را کاناز و کنز نیز گویند. (جهانگیری ). بن و بیخ خوشه ٔ خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). کنز و کناز به معنی کاناز باشد یعنی بن خوشه ٔ رطب . (صحاح الفرس ).
کنازلغتنامه دهخداکناز. [ ک َ / ک ِ ] (ع مص ) درودن خرما را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گنجینه نهادن بهر سرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ذخیره نهادن خرما از بهر زمستان . (از اقرب الموارد).