لفرلغتنامه دهخدالفر. [ ل ُ ف ُ ] (اِخ ) فرانسوا. ژنرال و امیرالبحر در خدمت روسیه . مولد ژنو، ندیم پطر کبیر (1656-1699 م .).
لفگرلغتنامه دهخدالفگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) دوده ٔ اجاق که از دود پدید آید. میر نظمی راست :که کانون دماغش شعله خیز است که لفگر بسته بینی دوده نیز است .(این لغت با شاهد آن از مجعولات شعوری است ).