گِلشار آتشفشانیlahar , volcanic mudflow, mudflow 2واژههای مصوب فرهنگستانگِلشاری که عمدتاً از مواد آتشفشانآواری واقع بر دامنۀ یک آتشفشان به وجود آمده است
یخ چربیگونgrease ice, ice fat, lard iceواژههای مصوب فرهنگستانپوستۀ نازکی از خاکهبلورها که بر روی سطح دریا به هم بسته میشوند و ظاهری تیره و چربیگون ایجاد میکنند
لور و لرلغتنامه دهخدالور و لر. [ رُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زمین سیلاب کنده در گذر سیل : گر سبکباری مترس از راه ناهموار از آنک بهترین میدان تک خرگوش را لور و لر است . امیرخسرو.رجوع به لر و لور شود.
لرلغتنامه دهخدالر. [ ل ُ ] (اِخ ) (ایل ...) نام قبیله ای از ایرانیان . طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از صحرانشینان و مردم قهستان . (برهان ). نام طایفه ای است از مردم صحرانشین . (جهانگیری ). لر و یا لور نام عشیرتی است بزرگ از عشایر کرد. رجوع به لرستان شود. (قاموس الاعلام ترکی ). گ
چلرلغتنامه دهخداچلر. [ چ ِ ل َ ] (اِ) قسمی درخت . نامی است که در نوز مازندران به «الاش » و «راش » دهند. نامی که در «نور» به «فاگوس سیلواتیکا» دهند. نبع. درختی است که چوب آن برای ساخت پارو و دسته ٔ بیل یا برای سوخت استعمال می شود و در جنگلهای ایران از آن موجود است و برای کاغذسازی نیز مفید می
دروغگودیکشنری فارسی به انگلیسیequivocator, fabricator, false, fibber, forger, liar, mendacious, prevaricator, untruthful
کاذبدیکشنری فارسی به انگلیسیdelusive, factitious, false, liar, mendacious, mock, pseudo-, spurious, untruthful