lustersدیکشنری انگلیسی به فارسیلوسترها، درخشش، لوستر، درخشندگی، جلوه، زرق و برق، فره، چراغ اویز، درخشیدن، جلوه داشتن، برق زدن
loitersدیکشنری انگلیسی به فارسیلاتین، با تنبلی حرکت کردن، پابپاورکردن، درنگ کردن، تاخیر کردن، دیر پاییدن
leathersدیکشنری انگلیسی به فارسیپوست، چرم، بند چرمی، قیش، قیش چرمی، چرمی کردن، چرم گذاشتن به، شلاق زدن