لت لتلغتنامه دهخدالت لت . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) لخت لخت . پاره پاره : جغد که با باز و با کلنگان پردبشکندش پر و مرز گردد لت لت . عسجدی . ... دارد چو... خواجه ش لت لت ریشی دارد چو ماله آلوده به بت .عماره
سنگماسۀ خردهسنگیlitharenite, lithic areniteواژههای مصوب فرهنگستانسنگماسهای که بیش از 25 درصد آن از قطعات خردهسنگی، کمتر از 10 درصد آن از فلدسپار و کمتر از 75 درصد آن از کوارتز و کوارتزیت و چرت تشکیل شده است