leavensدیکشنری انگلیسی به فارسیپرتقال، خمیر مایه، مایه، عامل کارگر، خمیر ترش، مخمر کردن، خمیر کردن، ور اوردن
enlivensدیکشنری انگلیسی به فارسیزنده ماندن، روح بخشیدن، حیات بخشیدن، زندگی بخشیدن، جان دادن، نیرو دادن، روح دادن