localizedدیکشنری انگلیسی به فارسیمحلی، محلی کردن، متمرکز کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن
localizedدیکشنری انگلیسی به فارسیمحلی، محلی کردن، متمرکز کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن
localizedدیکشنری انگلیسی به فارسیمحلی، محلی کردن، متمرکز کردن، موضعی ساختن، محدود بیک ناحیه کردن، در یک نقطه جمع کردن