مکراملغتنامه دهخدامکرام . [ م ِ ] (ع ص ) رجل مکرام ؛ مرد بسیاراکرام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد جوانمرد بسیاراکرام . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقروملغتنامه دهخدامقروم . [ م َ ] (ع ص ) شترنشان قرمة کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتری که در وی نشان قرمة باشد. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
مکروملغتنامه دهخدامکروم . [ م َ ] (ص ) در امثال «زمین مشجر و مکروم » کلمه ٔ مجعولی است که از «کرم » به معنی تاک ساخته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز شماره ٔ 2 و 3 ص 100). زمینی که د