وضعیت مسیر میدیMIDI channel mode, MIDI modeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چهار نوع تنظیم برای پاسخگویی به پیامهای میدی دریافتی
to orderدیکشنری انگلیسی به فارسیبه سفارش، سفارش دادن، مرتب کردن، فرمان دادن، برات دستور دادن، تنظیم کردن، منظم کردن، فرمودن
دستورکار فنیtechnical order, TOواژههای مصوب فرهنگستاننشریه یا کتابچهای که حاوی اطلاعات و دستورهای فنی مربوط به بازرسی فنی، انبارداری، عملیات، بهینهسازی و تعمیر و نگهداری قطعات و تجهیزات هواگردهای معینی است
orderدیکشنری انگلیسی به فارسیسفارش، نظم، دستور، ترتیب، راسته، فرمان، نظام، حواله، سامان، دسته، انتظام، ایین، فرمایش، امریه، ارایش، ضابطه، زمره، صنف، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروهخاصی، دسته اجتماعی، طرز قرار گیری، سیاق، ساز، رسم، انجمن، مقام، نوع، امر، درمان، ارجاع، خط، رتبه، ردیف، سفارش دادن، مرتب کردن، فرمان دادن، برات