مقلسلغتنامه دهخدامقلس . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) چوب باز. (مهذب الاسماء). بازیگر وقت قدوم ملوک و امرا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن که بازیگری می کند پیشاپیش امیر هنگام قدوم وی به شهر. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
مقلصلغتنامه دهخدامقلص . [ م ُ ق َل ْ ل ِ ] (ع ص ) فرس مقلص ؛ اسب خرامان بلند درازدست و پای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).