آمیزة خطمشیpolicy mixواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای متوازن از سیاستها و ابزارهای سیاستی که برای دستیابی به هدف مشترک همراه با هم به کار گرفته میشوند متـ .آمیزة سیاستی
میانگاهدیکشنری فارسی به انگلیسیcenter, core, epicenter, hub, interval, middle, midpoint, midst, midway, navel, waist