missionsدیکشنری انگلیسی به فارسیماموریت ها، ماموریت، تکلیف، هيئت اعزامی یا تبلیغی، ماموریت دادن، مامور کردن، بماموریت فرستادن
جهش دگرمعناmissense mutationواژههای مصوب فرهنگستانجهشی که سبب تغییر رمزۀ یک آمینواسید به رمزۀ آمینواسیدی دیگر میشود و ممکن است به تولید پروتئینی غیرفعال یا ناپایدار منجر شود
submissionsدیکشنری انگلیسی به فارسیارسال ها، تسلیم، اطاعت، واگذاری، انقیاد، تفویض، تابع، اظهاراطاعت، سرافکندگی، فرمان برداری
admissionsدیکشنری انگلیسی به فارسیپذیرش، اعتراف، ورودیه، قبول، تصدیق، دخول، درامد، اجازهء ورود، بارداد