نفللغتنامه دهخدانفل . [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) سه شب از ماه که پس از غرر آید ؛ یعنی شب چهارم و پنجم و ششم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). سه شب بعد از غرر در ماه . (از اقرب الموارد).
نفللغتنامه دهخدانفل . [ ن َ ] (ع اِ) عطیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غنیمت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (دهار). || ادای آنچه واجب نیست . (از اقرب الموارد). || عبادتی که واجب نبود.(منتهی الارب ). زیاده بر واجب . (از متن اللغة). عبادتی که بر بنده واجب
نفللغتنامه دهخدانفل . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). فی ٔ. (یادداشت مؤلف ). || هبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || زیادت . (از اقرب الموارد). برتری ، گویند: لهذا نفل علی هذا؛ ای زیادة . (از اقرب المو
نفللغتنامه دهخدانفل . [ ن ُ ف َ ] (اِ) آنجای از دشت و صحرا که مردمان و حیوانات در زمستان در آنجا آسایش می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به نغل شود.
ضروریدیکشنری فارسی به انگلیسیall-important, bare-bones, essential, imperative, imperious, indispensable, necessary, needful, prerequisite, subsistence