nestsدیکشنری انگلیسی به فارسیلانه، اشیانه، اسایشگاه، پاتوغ، نشیمن، پیچیدن، اشیانهای کردن، لانه ساختن، اشیان کردن، اشیان گرفتن، در محل محفوظی جای گرفتن
netsدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه، تور، توری، دام، عمده، تار عنکبوت، تور ماهی گیری و امثال ان، بدام افکندن، با تور گرفتن، شبکه دار کردن، بتور انداختن
لانههای سولفاتsulfate nestsواژههای مصوب فرهنگستانمحل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد
نیطشلغتنامه دهخدانیطش . [ طِ ] (اِخ ) (دریای ...) دریای نیطش در زمان ما به دریای قرم و بحر اسود معروف است . (از ترجمه ٔ تقویم البلدان ص 42). رجوع به دریای سیاه شود.
لانههای سولفاتsulfate nestsواژههای مصوب فرهنگستانمحل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد
لانههای سولفاتsulfate nestsواژههای مصوب فرهنگستانمحل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد