netدیکشنری انگلیسی به فارسیخالص، شبکه، تور، توری، دام، عمده، تار عنکبوت، تور ماهی گیری و امثال ان، بدام افکندن، با تور گرفتن، شبکه دار کردن، بتور انداختن، ویژه، اساسی، خرج دررفته، اصلی
سحابی نِی ـ آلنNey-Allen Nebulaواژههای مصوب فرهنگستانچشمۀ گستردهای از گسیل فروسرخ که در سحابی جبار و در نزدیکی ذوزنقه واقع شده است
جذب خالصnet retention, final absorption, final retention, final uptake, net absorption, net loading/ nett loading, net uptake/ nett uptakeواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ نگهدارندۀ باقیمانده در چوب بلافاصله پس از تکمیل چرخۀ تیمار در فرایندهای فشار
رویش خالصnet increment/ nett incrementواژههای مصوب فرهنگستانزیتودۀ موجود پس از حذف ضایعات ناشی از خودتُنُکی (self-thinning) یا سایر علل
نِتسراcoffee net, cafe netواژههای مصوب فرهنگستانمکانی عمومی برای استفاده از خدمات اینترنت همراه با پذیرایی مختصر
netsدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه، تور، توری، دام، عمده، تار عنکبوت، تور ماهی گیری و امثال ان، بدام افکندن، با تور گرفتن، شبکه دار کردن، بتور انداختن
nettleدیکشنری انگلیسی به فارسیگزنه، انواع گزنه تیغی گزنده، رنجه داشتن، بوسیله گزنه گزیده شدن، خونکسی را بجوش اوردن، بر انگیختن، ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
netsدیکشنری انگلیسی به فارسیشبکه، تور، توری، دام، عمده، تار عنکبوت، تور ماهی گیری و امثال ان، بدام افکندن، با تور گرفتن، شبکه دار کردن، بتور انداختن