ندانالغتنامه دهخداندانا. [ ن َ ] (نف مرکب ) نادان . ناداننده . جاهل . مقابل دانا. رجوع به دانا شود : شد به صحرا برون ندانا مرداز پی رفع رنج و راحت درد.سنائی .
چندگونای جبریalgebraic varietyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نقاط در یک فضای بُرداری که در آن دسته از معادلات چندجملهای، صدق میکند که ضرایب آنها در هیأت نردهای فضای بُرداری باشد متـ . خمینۀ جبری algebraic manifold