بایرلغتنامه دهخدابایر. [ ی ِ ] (ع ، ص ) زمین خراب نامزروع . (از منتهی الارب ). بائرة یا بائر.مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع . غیر مزروع . نامزروع و تأنیث آن بائرة است . (آنندراج ). زمین خراب . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران . بی بنا. بی زرع و کشت . خاک مرده . ناآباد. غیر ذی زرع . زمین
قضیۀ رستۀ بئرBaire category theoremواژههای مصوب فرهنگستانقضیهای که بر طبق آن هر فضای سنجهای کامل یک مجموعۀ رستهدوم است
نمودار میلهایbar chart, bar graph, bar diagramواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار مرکب از دنبالهای از میلههای عمودی یا افقی با عرضهای یکسان، که طولها متناسب با کمیتهای نشاندادهشده است
نمودار میلهای مؤلفهایcomponent bar chart, component bar graph, sub-divided bar diagram, segmented bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمودار میلهای که هر میلۀ آن به قسمتهایی با اندازۀ متناسب با مؤلفههای تشکیلدهندۀ مقدار کل تقسیم میشود
چراغهای جانبی 2wing bar, W-BAR, wing bar runway lightsواژههای مصوب فرهنگستانردیفی از چراغهای تقرب (approachlights)، عمود بر محور باند که خارج از لبۀ باند قرار گرفتهاند
نمودار میلهای خوشهایclustered bar chart/ cluster bar chart, grouped bar chartواژههای مصوب فرهنگستاننـوعـی نـمودار میلهای که در آن، میلههای متناظر دو یا چند نمودار مختلف، در کنار یکدیگر قرار داده میشوند
بایرابوقالغتنامه دهخدابایرابوقا. [ ] (اِخ ) فرزند ارتق بوکا از امرای ختای بود. ارتق بوکا چهار سال پادشاهی نمود و او را چهار پسر بود برین موجب : بویوقور، ملک تیمور، بایرابوقا. تماجی . و هیچ یک ازین چهار پسر افسر سلطنت بر سر ننهادند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص <span c
بایرونلغتنامه دهخدابایرون . [ رُ ] (اِخ ) لرد بایرون شاعر انگلیسی از خانواده ٔ استوارت بود. در سال 1788 م . بدنیا آمد.دوره ٔ تحصیلاتش در دارالفنون کمبریج به پایان رسید ونخستین اشعارش به عنوان «ساعات بیکاری » در سال 1808انتشار ی
بایرابوقالغتنامه دهخدابایرابوقا. [ ] (اِخ ) فرزند ارتق بوکا از امرای ختای بود. ارتق بوکا چهار سال پادشاهی نمود و او را چهار پسر بود برین موجب : بویوقور، ملک تیمور، بایرابوقا. تماجی . و هیچ یک ازین چهار پسر افسر سلطنت بر سر ننهادند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص <span c
بایرام علیلغتنامه دهخدابایرام علی . [ ع َ ] (اِخ ) نام آبادیی در مغرب قربان قلعه در مشرق مرو. (یادداشت مؤلف ).
بایرونلغتنامه دهخدابایرون . [ رُ ] (اِخ ) لرد بایرون شاعر انگلیسی از خانواده ٔ استوارت بود. در سال 1788 م . بدنیا آمد.دوره ٔ تحصیلاتش در دارالفنون کمبریج به پایان رسید ونخستین اشعارش به عنوان «ساعات بیکاری » در سال 1808انتشار ی
زبایرلغتنامه دهخدازبایر. [ زَ ی ِ ] (اِخ ) مجموعه ٔ جزایری است در بحر احمر، در 15 درجه ٔ عرض شمالی و 42 درجه ٔ طول شرقی . بزرگترین جزایر این مجموعة الجزایر جزیره ٔ زبیر است که بیشتر مایل به شرق است . طول این جزیره از شمال به ج
کبایرلغتنامه دهخداکبایر. [ ک َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) کبائر. ج ِ کبیرة، بمعنی گناه بزرگ . (از اقرب الموارد) : و سیاست او چندان بود که گناهی نه از کبایر حوالت به نعمان بن المنذر کردند... فرستاد تا ناگاه او را در میان باد بگرفته و بیاوردند... (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا).<br
کسبایرلغتنامه دهخداکسبایر.[ ک َ ی ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. مرکز آن قریه ٔ بدرانلو است که در 18هزارگزی شمال باختری بجنورد قرار دارد. از 41 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود <span class="hl"