noisingدیکشنری انگلیسی به فارسینادیده گرفتن، سروصدا راه انداختن، صدا راه انداختن، سر و صدا و اشوب کردن
notingدیکشنری انگلیسی به فارسییادداشت برداری، یادداشت کردن، توجه کردن، ذکر کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، ملاحظه کردن، نوت موسیقی نوشتن
زهوار بدنهmoulding1/ molding1, nosing, ribband, rubberواژههای مصوب فرهنگستاننواری نیمگرد ازجنس فلز یا چوب یا پلاستیک فشرده در دورتادور شناور، در بالاترین سطح، که برای جلوگیری از آسیب به بدنه نصب میشود