notifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاع رسانی، اعلام کردن، اگاه ساختن، اعلام داشتن، اخطار کردن، اگاهی دادن
آگاه کردندیکشنری فارسی به انگلیسیacquaint, advise, apprise, apprize, awaken, disabuse, enlighten, inform, notify, tell, warn
notifyingدیکشنری انگلیسی به فارسیاطلاع رسانی، اعلام کردن، اگاه ساختن، اعلام داشتن، اخطار کردن، اگاهی دادن