حوارینلغتنامه دهخداحوارین . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است در بین تدمر و شام و در دو منزلی تدمر. یزیدبن معاویه در این محل درگذشت . رجوع به معجم البلدان شود.
حوارینلغتنامه دهخداحوارین . [ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در بحرین . زیادبن عمرو از اصحاب حضرت علی المرتضی این قصبه را فتح کرد.
گوهرچینلغتنامه دهخداگوهرچین . [ گ َ / گُو هََ ] (نف مرکب ) چیننده ٔ گوهر. بردارنده ٔگوهر از راه یا از روی زمین . برگزیننده ٔ گوهر. || کنایه از چیننده ٔ کلمات نغز و فصیح باشد.
گوهرینلغتنامه دهخداگوهرین . [ گ َ / گُو هََ ] (ص نسبی ) منسوب به گوهر. از گوهر. گوهری : چشمه ٔ صلب پدر چون شد به کاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من . خاقانی . || مرصع. آراسته به گوهر <s
وارچینلغتنامه دهخداوارچین . (اِخ ) نام محلی کنار راه اصفهان به سلطان آباد میان عباس آباد و گردنه کوخ در 24350 گزی اصفهان .