orbitدیکشنری انگلیسی به فارسیمدار، دور، حدقه، مسیر، مسیر دوران، حدود فعالیت، قلمرو، دور زدن، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن
orbitsدیکشنری انگلیسی به فارسیمدارها، مدار، دور، حدقه، مسیر، مسیر دوران، حدود فعالیت، قلمرو، دور زدن، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن
بالامدار زمینhigh Earth orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که ارتفاع آن دستکم 20000 کیلومتر است اختـ . بالامدار HEO
پایینمدار زمینlow Earth orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که ارتفاع متوسط آن کمتر از 1000 کیلومتر است اختـ . پایینمدار LEO