orbitsدیکشنری انگلیسی به فارسیمدارها، مدار، دور، حدقه، مسیر، مسیر دوران، حدود فعالیت، قلمرو، دور زدن، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن
orbitدیکشنری انگلیسی به فارسیمدار، دور، حدقه، مسیر، مسیر دوران، حدود فعالیت، قلمرو، دور زدن، بدور مداری گشتن، دایره وار حرکت کردن