outdistanceدیکشنری انگلیسی به فارسیفاصله از فاصله، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancesدیکشنری انگلیسی به فارسیخارج از محدوده، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancedدیکشنری انگلیسی به فارسیخارج شده است، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
جلو زدندیکشنری فارسی به انگلیسیoutdistance, outdo, outreach, outrun, outshine, outstrip, overhaul, surpass
پیشی گرفتندیکشنری فارسی به انگلیسیbetter, excel, outclass, outdistance, outreach, outrival, outrun, outshine, outstrip, surpass, transcend
outdistancesدیکشنری انگلیسی به فارسیخارج از محدوده، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistancedدیکشنری انگلیسی به فارسیخارج شده است، سبقت گرفتن بر، عقب گذاشتن، خیلی جلوتر از دیگری افتادن