outgoدیکشنری انگلیسی به فارسیبیرون رفتن، مخرج، هزینه، خرج، خروج، عزیمت، جلو زدن، سبقت گرفتن، سبقت جستن
هوتیلغتنامه دهخداهوتی . (اِخ ) مرکز دهستان سرمشک از بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . دارای 140 تن سکنه ، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
هزینهدیکشنری فارسی به انگلیسیage _, charge, cost, dues, expenditure, expense, outgo, outgoing, outlay, price tag