درخت زبونsuppressed, overtop, completely suppressedواژههای مصوب فرهنگستاندرختی که تاج آن در لایههای پایینی تاجپوشش قرار دارد، ستاکهای انتهایی آن آزاد نیست و رشدش بسیار کند است
درخت زبونsuppressed, overtop, completely suppressedواژههای مصوب فرهنگستاندرختی که تاج آن در لایههای پایینی تاجپوشش قرار دارد، ستاکهای انتهایی آن آزاد نیست و رشدش بسیار کند است
فرازیدندیکشنری فارسی به انگلیسیarise, ascend, climb, dominate, elevate, overlook, overtop, rise, soar, top
چیره شدندیکشنری فارسی به انگلیسیbest, conquer, cope, have, overcome, overmaster, overpower, overtake, overtop, prevail, reign, subdue, surmount, win