avoidدیکشنری انگلیسی به فارسیاجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن
aboutدیکشنری انگلیسی به فارسیدر باره، تقریبا، پیرامون، نزدیک، گرداگرد، بهر سو، بالاتر، در، در حدود، راجع به، در باب، در شرف، با، قریب، در اطراف، نزد، در صدد، دور تا دور
تخممرغی کاملfinely ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن شش به پنج باشد
تخممرغی کشیدهdeeply ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن سه به دو باشد
تخممرغی بسکشیدهvery deeply ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن دو به یک باشد
تخممرغیovate, egg-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی شبیه به برش طولی تخممرغ در گیاهان که یک سر آن پهنتر از سر دیگر باشد متـ . تخممرغوار ovoid
تخممرغی بسکشیدهvery deeply ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن دو به یک باشد
تخممرغی کاملfinely ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن شش به پنج باشد
تخممرغی کشیدهdeeply ovoidواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل تخممرغ در گیاهان که نسبت طول به عرض آن سه به دو باشد