papillaدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپیلا، نوک پستان، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک، پستانک
مامینهpapillaواژههای مصوب فرهنگستان[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] برآمدگی یا برجستگی کوچکی شبیه به نوک پستان [حشرهشناسی] برآمدگی کوچک و نرم
مامکnipple, papilla mammae, papilla mammaria, mammary papilla, mammilla, teat, theliumواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگی رنگدانهدار در سطح قدامی غدد پستانی که مجاری شیری به آن ختم میشوند
papillaeدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپیل ها، نوک پستان، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک، پستانک
صفحۀ بینایی 1optic disc, discus nervi opticiواژههای مصوب فرهنگستاننقطۀ کوچکی بر روی شبکیه که محل خروج تارهای عصبی منشعب از یاختههای استوانهای و مخروطی کرۀ چشم است متـ . نقطۀ کور blind spot پرز بینایی optic papilla
papillaeدیکشنری انگلیسی به فارسیپاپیل ها، نوک پستان، استطاله بافتی، برامدگی نوک دار، برامدگی کوچک، پستانک