pecksدیکشنری انگلیسی به فارسیپک ها، یک چهارم بوشل، نوک زدگی، سوراخ، نوک زدن، با نوک سوراخ کردن، دندان زدن
picksدیکشنری انگلیسی به فارسیمی بیند، مضراب، کلنگ، خلال، زخمه، هر نوع الت نوک تیز، چیدن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، فرو بردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن، دزدیدن