paidدیکشنری انگلیسی به فارسیپرداخت شده، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، دادن، کارسازی داشتن، بجا آوردن، انجام دادن، ادا کردن، هزینه چیزی را قبول کردن
سنگزاییpetrogenesis, petrogenyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از سنگشناسی که به خاستگاه و چگونگی تشکیل سنگها میپردازد
سنگیشدنpetrifaction, petrificationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند فسیل شدن که در آن مادۀ آلی با آبهای حاوی مواد معدنی به سنگ تبدیل میشود
رامهفروشیpetshop, pet storeواژههای مصوب فرهنگستانفروشگاهی که در آن انواع حیوانات خانگی و ملزومات آنها ازقبیل غذا و قفس و گاه نشریات و کتابهای مربوط فروخته میشود
بینیگویش کرمانشاهکلهری: lüt گورانی: lüt سنجابی: lüt کولیایی: lüt زنگنهای: lüt جلالوندی: pet زولهای: pet کاکاوندی: pet هوزمانوندی: pet