praysدیکشنری انگلیسی به فارسیدعا می کند، نماز خواندن، دعا کردن، مناجات کردن، بدرگاه خدا استغاثه کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن
گوربانmortuary priestواژههای مصوب فرهنگستانفردی در عهد باستان که برای اجرای مناسک خاکسپاری و نیایش و اهدای پیشکش روزانه در یک آرامگاه به خدمت گماشته میشد
priesدیکشنری انگلیسی به فارسیپره ها، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن
priesدیکشنری انگلیسی به فارسیپره ها، کنجکاوی، فضولی، اهرم، دیلم، فضول، فضولانه نگاه کردن، بادقت نگاه کردن، کاوش کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، سر و گوش آب دادن