providesدیکشنری انگلیسی به فارسیفراهم می کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
provideدیکشنری انگلیسی به فارسیفراهم کند، تهیه کردن، مجهز کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، وسیله فراهم کردن، اماده کردن، مقرر داشتن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
ارائهکننده مراقبتهای سلامتprovider of health care, providerواژههای مصوب فرهنگستانفرد یا نهاد دارای صلاحیت حرفهای و قانونی که به ارائۀ خدمات مراقبت سلامت میپردازد
فراهمساز اَبرcloud providerواژههای مصوب فرهنگستانهستار یا شخص یا سازمانی که مسئول گسترش دادن زیرساخت و ارائۀ خدمات به کاربران اَبر است
ارائهکننده مراقبتهای سلامتprovider of health care, providerواژههای مصوب فرهنگستانفرد یا نهاد دارای صلاحیت حرفهای و قانونی که به ارائۀ خدمات مراقبت سلامت میپردازد
فراهمساز اَبرcloud providerواژههای مصوب فرهنگستانهستار یا شخص یا سازمانی که مسئول گسترش دادن زیرساخت و ارائۀ خدمات به کاربران اَبر است
فراهمساز دسترسیaccess providerواژههای مصوب فرهنگستانشرکتی مانند شرکتهای مخابراتی که رایانۀ کاربر را به اینترنت متصل میکند
نشانبخش اصالتauthentication providerواژههای مصوب فرهنگستاننهادی که مسئولیت احراز اصالت اولیة هستارها را بر عهده دارد و نمودافزاری، به نشانة احراز اصالت اولیه، به آنها تخصیص میدهد
رسانندۀ خدمات کاربردیApplication Service Providerواژههای مصوب فرهنگستانکارساز مستقلی که توزیع و مدیریت نرمافزاری را بر عهده دارد اختـ . رُخک ASP 3
ارائهکننده مراقبتهای سلامتprovider of health care, providerواژههای مصوب فرهنگستانفرد یا نهاد دارای صلاحیت حرفهای و قانونی که به ارائۀ خدمات مراقبت سلامت میپردازد
فراهمساز اَبرcloud providerواژههای مصوب فرهنگستانهستار یا شخص یا سازمانی که مسئول گسترش دادن زیرساخت و ارائۀ خدمات به کاربران اَبر است
فراهمساز خدمات سیارmobile service providerواژههای مصوب فرهنگستانفراهمسازی که به کاربر امکان میدهد از چند جا به اطلاعات و خدماتِ انتقال و پردازش آنها دسترسی یابد
فراهمساز خدمات کاربردی سیارmobile application service providerواژههای مصوب فرهنگستانشرکتی که به تولیدکنندگان برنامههای رسانهای امکان میدهد برنامههای خود را در تلفنهای همراه مشترکان تبلیغ و عرضه کنند