ransomsدیکشنری انگلیسی به فارسیازدواج، فدیه، خون بها، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن
ransomsدیکشنری انگلیسی به فارسیازدواج، فدیه، خون بها، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن
پشتبند درگاه سکانhelm port transomواژههای مصوب فرهنگستانالوار یا قطعهای فلزی برای تقویت درگاه سکان