ravishدیکشنری انگلیسی به فارسیترساندن، قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن
برش رسیدهmature cutting/ harvesting cutting/ hravest cuttingواژههای مصوب فرهنگستانقطع و برداشت درختان قابلفروش یا رسیده در برش میانی یا نهایی
سطحنوردroverواژههای مصوب فرهنگستانفضاپیما یا بخشی از آن که میتواند پس از فرود بر سطح جسمی سماوی، مانند سیاره یا قمر یا سیارک، حرکت کند و بهصورت خودکار یا با هدایت فضانوردان به کاوش بپردازد
ravesدیکشنری انگلیسی به فارسیرعایت می کند، غرش، غوغا، دیوانگی، با بیحوصلگی حرف زدن، غریدن، دیوانه شدن، جار و جنجال راه انداختن
ravishingدیکشنری انگلیسی به فارسیخوشبختی، قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن
ravishesدیکشنری انگلیسی به فارسیزخمی شدن، قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن
ravishingدیکشنری انگلیسی به فارسیخوشبختی، قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن
ravishesدیکشنری انگلیسی به فارسیزخمی شدن، قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن