rousesدیکشنری انگلیسی به فارسیروحیه، بیداری، از خواب بیدار شدن، رم دادن، حرکت دادن، بهم زدن، بهیجان در اوردن، خونکسی را بجوش اوردن
racesدیکشنری انگلیسی به فارسیمسابقات، مسابقه، نژاد، نسل، قوم، دور، تبار، دوران، طایفه، گردش، طبقه، مسابقه دادن، دویدن، بسرعت رفتن، سرعت گرفتن