پرسان پرسانلغتنامه دهخداپرسان پرسان . [ پ ُ پ ُ ] (ق مرکب ) با سؤال از بسیار کس : پرسان پرسان به کعبه می بتوان رفت .پرسان پرسان روند بهندوستان .؟
چرخانلغتنامه دهخداچرخان . [ چ ُ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعقیده ٔ صاحب معجم البلدان شهریست در خوزستان در نزدیکی شوش ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). در معجم البلدان «جرخان » (با جیم ) بضم اول شهری بخوزستان نزدیک شوش ی