مربوط می شود، باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن
مربوط، وابسته، مقارن، منتسب، منسوب، خودمانی
بازرس
مقداری، نقل کننده، بازگو گر
مربوط بودن، باز گو کردن، گزارش دادن، شرح دادن، نقل کردن، گفتن
باز کردن
همبستگی دارد، قرین، مرتبط کردن، همبستگی داشتن
مقالات، اسقف اعظم، خلیفه، کشیش ارشد، مطران