relationalدیکشنری انگلیسی به فارسیرابطه ای، رابطهای، ارتباط، وابستگی، شرح، کارها، وابسته به نسبت یا خویشی
پایگاهدادة رابطهایrelational database, RDBواژههای مصوب فرهنگستانپایگاهدادهای که میتوان در آن تمام دادهها را به هم وصل کرد
همتایابی رابطهایrelational image matchingواژههای مصوب فرهنگستانهمتایابی بر مبنای سنجش ارتباطهای موجود میان ساختارهای تصاویر
relationalدیکشنری انگلیسی به فارسیرابطه ای، رابطهای، ارتباط، وابستگی، شرح، کارها، وابسته به نسبت یا خویشی
relationalدیکشنری انگلیسی به فارسیرابطه ای، رابطهای، ارتباط، وابستگی، شرح، کارها، وابسته به نسبت یا خویشی