رطیطلغتنامه دهخدارطیط. [ رَ ] (ع اِ) بانگ و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حمق . (اقرب الموارد). || (ص ) مرد گول . ج ، رِطاط، رَطائِط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
پرتتلغتنامه دهخداپرتت . [ رُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) (در اصطلاح بانکی مستعمل در فارسی ) اعتراض قانونی بر خودداری از پرداخت سندی که تعهد کرده باشند: چون حواله و سفته ای . و این کلمه اصل کلمه ٔ پرتست باشد که در اصطلاح بانکی و تجاری متداول است . رجوع به پرتست شود.
تکرار کردندیکشنری فارسی به انگلیسیdouble, duplicate, echo, reduplicate, rehash, reiterate, renew, repeat, replicate, restate