restsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستراحت می کند، استراحت، باقی، دیگران، باقی مانده، سایرین، تکیه، الباقی، فراغت، تجدید قوا، رستی، اسایش، نتیجه، بقایا، موقعیت سکون، سامان، استراحت کردن، راحت کردن، اسودن، ارمیدن، تکیه دادن، متکی بودن به، کردن
احتراق پرسوختrich combustion, rich burnواژههای مصوب فرهنگستاناحتراقی که در آن میزان اکسیدکننده کمتر از اندازۀ لازم برای سوختن کامل مواد کربنی است
crestsدیکشنری انگلیسی به فارسیچپ، تاج، قله، ستیغ، طره، یال، کلاله، بالاترین درجه، فش، به بالاترین درجه رسیدن