رطائطلغتنامه دهخدارطائط. [ رَ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رطیط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ رطیط، به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول . (آنندراج ) || زن گول و برای آن واحد ذکر نشده است . (از اقرب الموارد).
رطاطلغتنامه دهخدارطاط. [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رطیط. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). به معنی بانگ و فریاد و گولی و مرد گول . (آنندراج ). رجوع به رطیط شود.
رطیطلغتنامه دهخدارطیط. [ رَ ] (ع اِ) بانگ و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || حمق . (اقرب الموارد). || (ص ) مرد گول . ج ، رِطاط، رَطائِط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رطاآتلغتنامه دهخدارطاآت . [ رَطْ ] (ع ص ) ج ِ رطآء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به رطآء شود.