چال زبالهrubbish pitواژههای مصوب فرهنگستانچالهای در سطح محوطة باستانی که زبالهها در آن انباشته میشده است
ناودانی زبالهrefuse chute, rubbish chuteواژههای مصوب فرهنگستانلولهای عمودی یا تقریباً عمودی در ساختمانهای چندطبقه برای انتقال زباله از طبقات بالا به سطح زمین
مزخرفدیکشنری فارسی به انگلیسیhorrid, junk, abominable, awful, boloney, ludicrous, nonsense, nonsensical, poppycock, ridiculous, rubbish, trashy
پوچدیکشنری فارسی به انگلیسیabsurd, airy, blank, empty, frothy, hokum, hollow, inane, meaningless, null, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, vain, windy