rustledدیکشنری انگلیسی به فارسیخسته شده، خش خش کردن، صدا کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن
rustlesدیکشنری انگلیسی به فارسیمزرعه، خش خش، صدای برگ خشک، خش خش کردن، صدا کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن
rustleدیکشنری انگلیسی به فارسیخسته کننده، خش خش، صدای برگ خشک، خش خش کردن، صدا کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن
پیرگوتللغتنامه دهخداپیرگوتل . [ گ ُ ت ِ ] (اِخ ) یکی از پیکرتراشان معروف زمان اسکندر و سازنده ٔ مجسمه ٔ وی . آثار دیگری نیز دارد. (قاموس الاعلام ترکی ).
پریوتللغتنامه دهخداپریوتل . [ پْری ُ / پ ِ ی ُ ت ِ ] (اِ) جنسی از طیور بالارونده از خانواده ٔ ترُگُنیده مخصوص جزیره ٔ کوبا .