routesدیکشنری انگلیسی به فارسیمسیرها، مسیر، راه، جاده، خط سیر، سمت، طرف، جریان معمولی، مسیر چیزیرا تعیین کردن
پروتزفرهنگ فارسی معین(پُ رُ تِ) [ فر. ] (اِ.) ~هر نوع وسیلة مصنوعی جانشین برای جبران نقص عضو، حفظ زیبایی یا هر دو. مانند دندان ، چشم یا پای مصنوعی .
روتیلغتنامه دهخداروتی . (حامص ) لوتی . برهنگی . لختی . عوری . عریانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به روت و رت شود.