سطح معنیداریsignificance level, level of significanceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از احتمال که بهازای آن فرضِ صفر رد میشود
آزمون معنیداریsignificance testواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای آزمون فرض آماری براساس سنجش سازگاری مشاهدات نمونه با فرض مورد آزمون
معنیداری آماریstatistical significanceواژههای مصوب فرهنگستانبرای نتیجۀ یک آزمون فرض، وضعیتی که در آن مقدار آمارۀ آزمون مورداستفاده، بهشرط درست بودن فرض صفر، بزرگتر یا کوچکتر از مقداری باشد که بهطور تصادفی میتوان انتظار داشت
چمدیکشنری فارسی به انگلیسیdefinition, drift, import, intent, meaning, sense, significance, signification, tenor
سطح معنیداریsignificance level, level of significanceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از احتمال که بهازای آن فرضِ صفر رد میشود
معنیداری آماریstatistical significanceواژههای مصوب فرهنگستانبرای نتیجۀ یک آزمون فرض، وضعیتی که در آن مقدار آمارۀ آزمون مورداستفاده، بهشرط درست بودن فرض صفر، بزرگتر یا کوچکتر از مقداری باشد که بهطور تصادفی میتوان انتظار داشت