slobberدیکشنری انگلیسی به فارسیslobber، بزاق، گل، لجن، اب دهان، گلیز، گریه بچگانه، خوی، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن
slobberدیکشنری انگلیسی به فارسیslobber، بزاق، گل، لجن، اب دهان، گلیز، گریه بچگانه، خوی، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن
slobberدیکشنری انگلیسی به فارسیslobber، بزاق، گل، لجن، اب دهان، گلیز، گریه بچگانه، خوی، اب دهان روان ساختن، بزاق زدن به، دهان را اب انداختن