sootheدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش، ساکت کردن، تسکین دادن، ارام کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن، استمالت کردن، تسلی دادن
سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
نمای کجزاویهdutch tilt shot, dutch angle shot, off-angle shot, canted shotواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که در آن زاویۀ دوربین به صورتی است که عناصر بصری صحنه مایل دیده میشود
پست صوتیvoice mailواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که به برخوانیها پاسخ میدهد و پیامها را ذخیره و پخش میکند