spaceدیکشنری انگلیسی به فارسیفضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، مدت معین، زمان کوتاه، دوره، حیز، فاصله دادن، فاصلهگذاشتن، در فضا جا دادن
رَخ فاصلهدارspaced cleavageواژههای مصوب فرهنگستانرَخی با حوزههای مشخص یا سطوحی که با نواحی فاقد رَخ از هم جدا میشوند