spacesدیکشنری انگلیسی به فارسیفضاها، فضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، مدت معین، زمان کوتاه، دوره، حیز، فاصله دادن، فاصلهگذاشتن، در فضا جا دادن
spaceدیکشنری انگلیسی به فارسیفضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، مدت معین، زمان کوتاه، دوره، حیز، فاصله دادن، فاصلهگذاشتن، در فضا جا دادن
spaceshipsدیکشنری انگلیسی به فارسیسفینه های فضایی، سفینه فضایی، فضا پیما، کشتی فضایی، فضا کشتی، ناویز
فضاهای ناوبریnavigation spacesواژههای مصوب فرهنگستانفضاهای بستهای در کشتی، مانند اتاق نقشه و محل سکانگیری و اتاق مخابرات که برای ناوبری از آنها استفاده میکنند
فضاهای همسانریختhomeomorphic spacesواژههای مصوب فرهنگستاندو فضای توپولوژیکی که بین آنها یک همسانریختی وجود دارد
spaceshipsدیکشنری انگلیسی به فارسیسفینه های فضایی، سفینه فضایی، فضا پیما، کشتی فضایی، فضا کشتی، ناویز