respiredدیکشنری انگلیسی به فارسیتنفس، دمیدن، دم زدن، نفس کشیدن، تنفس کردن، امید تازه پیدا کردن، بو کردن، بهوش امدن
inspiredدیکشنری انگلیسی به فارسیالهام گرفته، الهام بخشیدن، دمیدن در، در کشیدن نفس، استنشاق کردن، القاء کردن، نفس عمیق کشیدن، سر غیرت اوردن